{وبلاگ حجت الاسلام شیخ جعفر فلاح سبزواری} رسانه اهل قلم

مقالات-تالیفات-اشعار-نظریات-مطالب

{وبلاگ حجت الاسلام شیخ جعفر فلاح سبزواری} رسانه اهل قلم
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

            دیدگاه شیخین (رهما) در اتحاد عاقل و معقول

 

 

چنانچه مشهور است، صدرالمتألهین طرفدار نظریه اتحاد عاقل و معقول بوده و ابن سینا منکر این نظریه می‏باشد. ولی در عین حال، برخی از اساتید محترم در درسهای اسفار خویش فرموده‏اند که نظریه اتحاد عاقل و معقول مورد توافق طرفین بوده است، و فلاسفه اسلامی به عبارات شیخ الرئیس توجه ننموده‏اند که ایشان با نظریه اتحاد موافق است.([23])
برای روشن شدن نظریات ابن سینا و صدرالمتألهین، و اینکه آیا اصلاً میان این دو فیلسوف کبیر عالم اسلام، در زمینه اتحاد عقل و عاقل و معقول، اختلافی وجود دارد یا خیر؟ باید به چند نکته مهم و از جمله وجوه مشترک میان آنها اشاره کنیم.
    بعقیده ما اگر بپذیریم ابن سینا با نظریه اتحاد عاقل و معقول موافق است، برداشت و نگرش وی از این نظریه بگونه‏ای با نظر صدرالمتألهین متفاوت است که نمی‏توان آنها را در این بحث موافق یکدیگر به شمار آورد.

بخش اول: وجوه اشتراک
 

1. اتحاد عقل و معقول
 

ابن سینا در کتاب النجاة می‏فرماید که عقل همان تجرد معقولات از ماده و لواحق آن است. ([24]) یعنی معقولات مجرده و صورتهای عاری از ماده، معقول است، و تجرد این صور و معقولات عقل است. و از آنجا که تفاوت معقولات مجرد و تجرد معقولات امری اعتباری است و در عالم خارج هر دو یک حقیقتند، بنابرین عقل و معقول در نظر وی همچون صدرالمتألهین متحد است.
در قسمتی دیگر از آن کتاب می‏فرماید که قوه عاقله که در آن صور موجودات ثابت است، یا همان صور موجوداتی است که با تجرید از ماده بدست آمده است، یا صور موجوداتی است که از ابتدا با ماده همراه نبوده و اصلاً مادی نبوده‏اند.([25]) و این مطالب نیز شاهد بر این است که در نظر شیخ الرئیس عقل و معقول متحد است.
در توضیح این مطلب چنین بیان می‏شود که معقول اصطلاحاً به دو قسم تقسیم می‏شود: یکی معقول بالذات و دیگری معقول بالعرض. معقول بالعرض موجود خارجیی است که نفس آن را درک می‏کند و بواسطه صورتهای ذهنی حصولی، به آن دسترسی پیدا می‏کند. شکی نیست که کسی ادعا نمی‏کند معقول بالعرض با عقل و عاقل متحد باشد، مگر آنکه سوفسطایی بوده و حقیقت خارجی را منکر شود. و هر آنچه را هست در محدوده نفس بشر بشناسد.
معقول بالذات همان صورت ذهنی و همان موجودی است که با بودن آن، نفس عاقل می‏شود و تعقل می‏کند، و شکی نیست که این صورت ذهنی حصولی، همانا عقل بوده، تفاوتی با تعقل ندارد. و آنچه در بحث اتحاد عاقل و معقول مورد نظر است همین معقول بالذات می‏باشد.([26])

2. اتحاد در علم باری تعالی به ذات خود
 

یکی از وجوه مشترک میان ابن سینا و صدرالمتألهین این است که باری تعالی عالم به ذات خود می‏باشد، وعلم او به ذات عین ذات بوده، و هیچ تکثری در ذات پیدا نمی‏شود. و در این ادراک عقل و عاقل و معقول متحد است.
شیخ الرئیس این نظریه را با عبارات گوناگون، در کتب مختلفی بیان نموده است که نشانه اعتماد او بر این مدعا و استدلالهای آن می‏باشد. ایشان می‏فرماید:
انه بذاته عقل و عاقل و معقول. ([27])
و سپس به شرح و بسط این جمله می‏پردازد و روشن می‏کند که مقصود وی از این جمله، اتحاد در مورد علم باری تعالی به ذات خود است، نه علم باری تعالی به غیر.
ابن سینا برای اثبات این مدعا، استدلالهایی را نیز بیان می‏فرماید که برای جلوگیری از اطاله کلام از ذکر آنها خودداری می‏شود.([28])

 

3. اتحاد در علم موجودات به ذات

شیخ الرئیس در ضمن ادله‏ای که برای اثبات اتحاد عقل و عاقل و معقول، در علم باری تعالی به ذات خود، بیان می‏فرماید، به این نکته اشاره می‏کند که این خصوصیت فقط مختص واجب الوجود نبوده، بلکه همه موجودات مجرد که عاقل و معقول هستند، علم به ذات خود داشته، و در این ادراک عقل و عاقل و معقول یکی است.
وی می‏فرماید: النفس تتصور ذاتها، وتصورها ذاتها، یجعلها عقلاً و عاقلاً و معقولاً.([29])
وی برای اثبات مدعای خویش می‏گوید که آنچه مانع تعقل است ماده و لواحق آن است. زیرا، ماده هم مانع از این می‏شود که چیزی معقول باشد، و هم مانع از این است که چیزی عاقل باشد. بنابرین عاقل یعنی موجود مجردی که برای آن، ماهیت مجرده‏ای تحقق یابد. و معقول یعنی ماهیت مجرده شی‏ء. و اگر چیزی مجرد باشد معقول است. و چون برای ذات خود حاصل است، پس معقول ذات خویش است، و خودش هم عاقل است زیرا، ماهیت مجرده آن در نزد او حاضر است. پس هر مجردی عقل و عاقل و معقول است. و این مفاهیم سه گانه هیچ تکثر حقیقی در آن بوجود نمی‏آورد.([30])

بخش دوم: نگرش شیخ الرئیس به نظریه اتحاد
 

برای آنکه روشن شود، آیا ابن‌سینا در بحث اتحاد عاقل و معقول با صدرالمتألهین اختلافی دارد یا خیر، لازم است ابتدا توضیح داده شود که مقصود وی از اتحاد عاقل و معقول چیست، و آیا این دو فیلسوف نقطه مشترکی از حیث مدعای خویش دارند یا خیر؟
بیان شد که ابن‌سینا، در این بحث، دو نظریه را عنوان و از آن دفاع نموده است. یکی اثبات اتحاد و دیگری انکار اتحاد. و بیان شد که استاد حسن‏زاده آملی فرموده است که شیخ‌الرئیس نیز چون اکثر حکمای مشا گذشته، قائل به اتحاد شده است. بنابرین، به عبارات ابن‌سینا در زمینه اتحاد توجهی می‏کنیم، تا مقصود ایشان را از اتحاد عاقل و معقول دریابیم. وی در مقام انکار اتحاد می‏فرماید:
مایقال من ان ذات النفس تصیر هی المعقولات، فهو من جمله ما یستحیل عندی.([31])
این که می‏گویند، نفس متبدل به معقول می‏شود، بنظر من امری محال است.
و در جای دیگری فرموده است:
ان قوماً من المتصدرین یقع عندهم ان جوهر العاقل اذا عقل صوره عقلیه صار هو هی. ([32])
گروهی از جاه‏طلبان گفته‏اند که جوهر عاقل همان صورت عقلیه می‏شود، یعنی جوهر عاقل تبدیل می‏شود به صورت عقلیه.
وی می‏فرماید که برخی نیز گفته‏اند که نفس در هنگام تعقّل، متّصل به عقل فعال می‏شود، و این نظریه صحیح است. زیرا، نفس با اتصال به عقل فعال، و پس از درک جزئیات، و مستعد شدن برای درک کلیات، از عقل فعال قبول فیض می‏کند و در نفس صورت معقولات حاصل می‏شود. ولی، گروهی گفته‏اند که اتصال نفس به عقل فعال بنحو اتحاد است، یعنی نفس به عقل فعال تبدیل می‏شود، و این سخن باطل است.([33])
ابن‌سینا در شرح این اتحاد می‏فرماید تبدل یک شی‏ء به یک شی‏ء دیگر سه قسم است: اول، یک شی‏ء از حالتی به حالت دیگر تبدیل شود و به آن استحاله گویند. دوم، یک شی‏ء با یک موجود دیگری ترکیب شود و از ترکیب آن دو، شی‏ء ثالثی بوجود آید. سوم، یک شی‏ء بدون استحاله و بدون ترکیب با غیر، تبدیل به شی‏ء دیگری شود. وی می‏فرماید: مدعای قائلین به اتحاد عاقل و معقول قسم سوم است و این سخن یک کلام شعری و غیرمعقول است.([34])
شیخ الرئیس در کتاب المبدأ و المعاد به تقریر دلیل اتحاد می‏پردازد ولی آن را انکار نمی‏کند. وی در این کتاب نتیجه قول به اتحاد را چنین بیان می‏کند:
نسبت صورت عقلیه با عقل بالقوه، مثل نسبت صور طبیعی و هیولای طبیعی نیست. بلکه، هنگامی که صورت عقلیه در عقل بالقوه حلول کند، ذات آن دو یکی می‏شود، و دیگر دو شی‏ء قابل و مقبول (که ذات متمایز داشته باشند) وجود ندارد. بلکه، در حقیقت عقل بالفعل همان صورت مجرده معقول است.([35])
بنابرین، مقصود ابن‌سینا بخوبی آشکار می‏شود که درباره اتحاد عاقل و معقول می‏فرماید که صورتهای معقوله همانا عقل بالفعل است. و عقل بالقوه، با درک صورتهای معقوله، و ارتسام آنها در عقل بالقوه به عقل بالفعل تبدیل می‏شود.
با توجه به این عبارات، و برداشتی که شیخ الرئیس از اتحاد عاقل و معقول دارد و استدلالی که وی در کتاب المبدأ و المعاد ذکر نموده است، این مسئله مطرح می‏شود که شاید ابن‌سینا در این بحث دچار تبدل رأی شده، و در کتب دیگر خود اتحاد را منکر، و در این کتاب به اثبات آن پرداخته است.
خواجه نصیرالدین طوسی با توجه به این سؤال می‏فرماید که ابن سینا کتاب المبدأ و المعاد را برای شرح مذهب مشائین نوشته است و به این نکته در ابتدای کتاب، تذکر داده است.([36])
ابن سینا در مقدمه کتاب خویش می‏فرماید:
«این کتاب را بر مبنای نظرات محصّلین مشا نوشته‏ام، و سعی نموده تا نکات و مشکلات کلمات ایشان را شرح و بسط داده، آنچه باجمال در کلام ایشان طرح شده است، تفصیل دهم.»([37])
صدرالمتألهین در این زمینه اظهار تردید می‏کند که آیا واقعاً برای ابن سینا استبصاری واقع شده، و بر او نوری از ملکوت تابیده و قائل به اتحاد عاقل و معقول شده است؟ یا آنکه عبارات کتاب المبدأ و المعاد بر پایه وعده‏ای که در مقدمه داده، و بر اساس مدارای با محصّلین مشا می‏باشد؟
استاد حسن‏زاده آملی به چند مورد دیگر از عبارات شیخ الرئیس اشاره می‏فرماید که در آنها ابن سینا بصراحت قائل به اتحاد شده است، و می‏فرماید که عدم دقت فلاسفه در این عبارات، موجب شده است که ابن سینا بعنوان منکر اتحاد قلمداد شود. آن عبارات چنین است:
1. کمال اختصاصی نفس ناطقه آن است که یک عالَم عقلی شود که در آن صورت همه چیز مرتسم باشد، و نظام معقول در آن باشد، و در او خیری که از مبدأ اول به جواهر شریف روحانی، و سپس جواهر متعلق به ابدان، و پس از آن به جواهر جسمانی فیض می‏رسد، موجود باشد. بطوریکه نفس ناطقه در درون خویش، هیئت کل وجود را داشته باشد، و تبدیل به عالم عقلیی به موازات عالم وجود شود، و با آن متحد گردد و مثال آن در نفس منقش شود. ([38])
2. شدت وصول نفس به کمال خاصّ خود، یعنی حصول معقولات، اصلاً قابل مقایسه با وصول دیگر موجودات به یکدیگر نیست. زیرا وصول، در موجودات بواسطه اتصال سطوح است و در نفس این وصول، در تمام جوهر نفس سریان دارد. بطوریکه گویی نفس همان صورت معقوله است، بدون هیچ انفصالی. زیرا، عقل و عاقل و معقول واحدند یا قریب به واحد. ([39])
3. کمال جوهر عقل آن است که در او نور حق، بقدری که برایش امکان دارد، متجلی گردد، سپس تمام وجود به همان صورتی که هست در او متمثل شود، آن هم بطور مجرد از ماده که از خداوند آغاز شده و با جواهر عقلیه عالیه و سپس جواهر روحانیه سماوی و اجرام سماوی، بترتیب، تمام شود. سپس این تمثل بگونه‏ای شود که با ذات عاقل، هیچ تمایزی نداشته باشد، و این کمال جوهر عاقل است که آن را به جوهر عقلی بالفعل تبدیل می‏کند.([40]) استاد آملی تذکر می‏دهد که مقصود از «تمثلاً لایمایز الذات» یعنی تمثل معلوم برای عالم بگونه‏ای باشد که میان عالم و معلوم تمایزی نباشد بلکه با یکدیگر متحد باشند. ([41])
بنابرین ممکن است با این عبارات، شیخ الرئیس را نیز بعنوان یکی از قائلین به مسئله اتحاد عاقل به معقول بشمار آورد، اگر چه مشهور میان فلاسفه این است که وی با نظریه اتحاد مخالف است. ولی بهر حال، لازم است توجه شود که نظریه اتحاد در نزد صدرالمتألهین با آنچه تاکنون از ابن سینا نقل گردید متفاوت است
.

پی نوشت ها :
 

23. ر.ک. حسن زاده آملی, حسن، اتحاد عاقل به معقول، درس اول، ریشه‏های تاریخی بحث.
24. النجاة, ص 361.
25. همان, ص 348.
26. ر.ک. مطهری، مرتضی, شرح مبسوط منظومه, ج 2, ص 34 و 35 و ملاصدرا، رسالة فی المظاهر الالهیة فی اسرار العلوم الکمالیة (مطبوع در حاشیه المبدأ و المعاد)، ص255 و ابن‏سینا، المباحثات, ص 108.
27. النجاة, ص 587.
28. ر.ک. ابن‏سینا، الشفاء، الالهیات, ص 356 و التعلیقات, ص 78.
29. الشفاء، الطبیعیات، النفس, ص 212.
30. الشفاء، الالهیات, ص 357 و التعلیقات, ص 79.
31. الشفاء، الطبیعیات، النفس, ص 212.
32. الاشارات والتنبیهات، شرح الاشارات و التنبیهات, ج 3, ص 293.
33. همان, ص294.
34. همان, ص 295.
35. ابن‏سینا، المبدأ والمعاد, ص 10.
36. طوسی، خواجه نصیرالدین, شرح الاشارات والتنبیهات, ج 3, ص 293.
37. المبدأ والمعاد ص1.
38. الشفاء، الالهیات, ص 426 و النجاة, ص 686.
39. همان جا.
40. الاشارات و التنبیهات، شرح الاشارات و التنبیهات, ج 3, ص 345.
41. اتحاد عاقل به معقول, ص23.

* آنچه به سخن آمد برگرفته از مقاله سرکار مصطفوی بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۵۸
علی الهی خراسانی